End part

از مهمونی رفتن‌ها، آدم ها، همه چیز ها بی نفاوت میشی ...

فقط میخوایی خودت باشیو تنهاییات و یک عالمه اهنگ برای گوش دادن بهشون

همون اهنگ هایی که باهاشون زندگی میکنی

همونایی که یه عالمه خاطرات داری باهاشون ...

از آدمای جدید میترسی ...

از آشنا شدن از خیلی چیزا...

علاقه‌مند میشی به تنهاییات به موزیکات و قدم زدن تنهایی ..

کم‌کم فکر میکنیو حس میکنی از داشتن بعضی ادما تو زندگیت بدت میاد ...

حتی شنیدن بعضی از صداها تورو منزجر میکنن ...

کلا جهنمی میشه برای خودت ...

هندزفری میشه یه عضو بدنت ...

دوست داری بگی بابا ولم کنین !

باور کنین دوست ندارم دیگه حرف بزنم دوست دارم تنها باشم 

از غرزدنا بدت میاد ...

ازینکه صدات کنن ...

نمیدونم چه جوری میشه ازین وضعیت در بیایی !!

اما اینو خوب میشه فهمید که تا نخوایی نمیشه ...

حتی تو این حالت دلت نمیخواد خودتو به بقیه بشناسونی کلا دور میشی 

ترجیح میدی ی گوشه بشینیو و فکر کنی اینقدر فکر کنی که ساعت ها بگذره 

بشینیو فکر کنی

بشینیو هیچ حرفی نشنوی 

...

 blue mOoOoOoOoOoOoOoOoOon#


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



Date: چهار شنبه 27 دی 1396برچسب:, | 22:42 | Writer: nayryka |