دل نوشته

اولا یاد گرفتم برای چیزایی که دلم میخواد بجنگم ، باید بدستشون بیارم باید داشته باشمش چرا بقیه اره من نه؟

اما حالا اموختم که هرچیزی ارزش جنگیدن نداره،هرچیزی ارزش وقت تلف کردن نداره حتی ارزش فکر کردن نداره، میدونی!!!

خیلی سخته که از خواسته هات بگذری چون باید به چیز های بزرگ تری برسی ، مثل کسی که دوس داره خودش استقلال داشته باشه و برای خودش خرید کنه اما پولش رو گذاشته تو بانک که سودش رو داشته باشه و دوست هم نداره از پدرش خواهش کنه.خب قاعدتا از خواسته هاش گذشته.

اما باور کنید کسی که بخواد میتونه کسی هم که نخواد زور و اجبار شما کار ساز نیست.

من خودم هیچ وقت نتونستم با برنامه پیش برم، همیشه یک مشکلی بوجود اومد که از ریتم خارج شدم و دیگه نتونستم که برگردم حتی شده یک برنامه ی دیگه ریختم اما خب اونم نشد یادمه چند وقت پیش یکی از کتابامو دادم به دوستم وسط صفحه هاش یکی از برنامه هام اونجا بود، بعد از چند روز که دوستمو دیدم گف

- :مرسی متشکرم که برنامه بهم دادی 

+: خواهش میکنم، اما واقعا داری از روی برنامه ی من پیش میری؟

- : اره خیلی هم عالیه همه چی توش نوشتس ، از خوراک تا نماز تا بیرون و استراحت و گوشی و .... . خیلی برنامه ی عالیه میخوام میثل خودت پیش برم

+ :ببخشید که میگم اما خودم از رو برنامم هیچ وقت نتونستم پیش برم :/

- :ولی من تونستم

نمیدونم میتونید حسمو درک می کنید یا نه. اصلا قابل توضیح نیس این حس پوچی در اون صحنه

ازین حرفا که بگذریم

فکر میکنم این حرف مشاورا که میگن باید اهدافتون بزرگ باشه که براشون تلاش کنی کاملا اشتباهه

به نظر من کم کم باید پیش بری البته باید اون هدف بزرگه هم داشته باشی. من خودم امسال بی انگیزه ترین فرد بودم و فکر میکنم هستم.

مثلا کنکورو به زور رد کردم . از اولای سال به خودم میگفتم اررررررره کنکور تموم بشه میرم گوشیمو عوض میکنم سوارکاریمو ادامه میدم و ...( البته قول گوشی رو قبل کنکور داده بودن که به خاطر کنکورم انداختم بعد کنکور)  با این هدف های کوچیک برای خودم انگیزه ایجاد کردم ،سخت بود واقعا وقتی که توی جنگ نرم مورد هدف قرار گرفتی برگشتن یک امری به احتمال 0,00001 هست.من هنوز درگیرم حس میکنم خیلی بی هدف شدم. خوشم میاد که به هیچ کدوم از اون هدفام هنوز نرسیدم.

دیر و زود داره و سوخت و سوز نداره باز خوبیش اینه :)

و البته اینم میدونم که فقط من نیستم خیلیای دیگه تو این چند سال دیگه علاقه ای به درس ندارن اما خب اخه من سوارکاری رو ترجیح میدم اممم ینی نمیدونم قطعی اما خب میدونم عاشق اسبم به هرحال نمیدونم که میتونم پدر بزرگ یا اقواممون رو راضی کنم یا مخالفت میکنن که برم

میدونم پدرم و مادرم مشکلی با این قضیه ندارن اما مشکل اینجاس که خودم دودلم و هیچ مشاوری هم نمیتونه بهم کمک کنه، نمیدونم چیکار کنم

دوس دارم به طور حرفه ای سوارکاریمو ادامه بدم یا اینکه فکرم فقط درس باشه؟!

ایا واقعا میتونم ؟! یا این یک رویاس؟! باید چیکار کنم؟!

blue mOoOoOoOoOoOoOoOoOon#


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



Date: سه شنبه 3 مرداد 1396برچسب:, | 17:5 | Writer: nayryka |